سرنوشت دریاچه ارومیه٬
اعتراضات مردم آذربایجان٬ سیاستهای حزب
هیات دایر حزب پاسخ میدهد :
یک دنیای بهتر: در هفته های اخیر اعتراضات در برخی از شهرهای آذربایجان پیرامون آینده دریاچه ارومیه بالا گرفته است و شما در این مورد در رادیو صدای کمونیسم کارگری اظهار نظر کردید. تاثیرات محیط زیستی نابودی این دریاچه چیست؟ اهداف رژیم اسلامی از پیگیری این سیاستها کدام است؟ کلا چه ارزیابی ای از سیاستهای رژیم اسلامی در قبال محیط زیست دارید. مسائل عمده دیگر در این راستا کدام اند؟ نگرانیهای عمومی چیست؟
سیاوش دانشور: در مورد ابعاد مخرب محيط زيستى خشک شدن اين درياچه بايد کارشناسان محيط زيست اعلام نظر کنند. اما اين دانسته همگانى است که اکوسيستم هاى آبى و نگهدارى از آنها يک فاکتور مهم در سلامت محيط زيست هر جامعه اى است. مردمى که در حاشيه و حومه اين درياچه ها زندگى ميکنند٬ کار و مجموعه فعاليتهاى اقتصادى که به اعتبار اين درياچه ها صورت ميگيرد٬ منابع موجود و محصولات جانبى و استخراج و غيره٬ همه با نابودى هر کدام از اين درياچه ها بدرجات متفاوت نابود و مشقات دراز مدتى را براى مردم ايجاد ميکند. ويژه درياچه شور اروميه با خشک شدن و ميزان زيادى نمک که بجا ميگذارد٬ موجب طوفانهاى نمک و پيامدهاى تخريبى وسيع تر ميشود.
بطور کلى سوال محيط زيست و مخاطراتى که کره خاکى را تهديد ميکند٬ سوالى است که با سرمايه دارى و عملکرد آن عجين است. نميتوان از محيط زيست دفاع کرد و عملکرد اين نظام را فاکتور گرفت. در اين نظام سود و تامين سود سرمايه محور مناسبات اقتصادى و اجتماعى و حقوقى است. انسان و محيط زندگى او براى سرمايه درجه دوم و چه بسا درجه چندم است. سرمايه دارى طبيعت و معادن و منابع و آب و هوا را بخاطر سود هر روز تخريب و مسموم و نابود ميکند. فجايع محيط زيستى در دنياى امروز بحدى وسيع است که صدها کنفرانس و دهها پيمان و کنوانسيون و تعهد دولتها نتوانسته حداقل استانداردهاى جهانى را در اين زمينه اجرائى کند. دليل بسادگى اينست که نمى صرفد. ماجراى قرارداد کيوتو و امتناع آمريکا از اجراى تعهداتش را همه ميدانند. بطور خلاصه مراکز و تاسيسات هسته اى٬ دفن زباله هاى هسته اى٬ آلوده کردن آبها با پس مانده هاى صنعتى و در موارد زيادى با فاضلاب٬ آلودگى هوا و بيماريها و تلفات ناشى از آن٬ در اولويت نبودن سياست ارتقا فرهنگ جامعه در مورد تفکيک و بازيافت زباله و به اصطلاح "رى سايکلينک"٬ نابودى جنگلها٬ عدم لايروبى رودخانه ها و آبها٬ و ... هر کدام تاثيرات جدى و مخرب بر محيط زيست دارد و ترکيب آنها در مواردى اوضاع را به نقطه بحرانى ميرساند. به اين اعتبار جمهورى اسلامى بعنوان يک حکومت سرمايه دارى و عقبمانده٬ بدتر از ديگر حکومتهاى سرمايه دارى بانى نابودى محيط زيست است. کافى است به کارنامه و رتبه جهانى جمهورى اسلامى نگاه کنيد تا اين مسئله روشنتر باشد.
بنا به گزارش يک تحقيق مشترک دانشگاه كلمبيا با همكارى دانشگاه ييل پيرامون وضعيت محيط زيست كشورهاى جهان٬ ايران در بين ۱۴۶ كشور جهان رتبه ۱۳۲ را كسب كرده است. اين آمارهائى است که سال گذشته در روزنامه هاى ايران هم منتشر شده است: "روزانه حدود ۳ هزار تن منواكسيد كربن، ۴۵ تن هيدروكربن سوخته، ۱۳۰ تن اكسيد ازت، ۳۰ تن اكسيد گوگرد، ۳۰ تن ذرات معلق، ۲ تن سرب در تهران توليد و به هوا متصاعد مى شود. ۸۰ درصد اين آلودگى ها در شهر تهران، ناشى از وسايل نقليه موتورى است. آلودگى هاى تهران ۲ / ۸ برابر استاندارد جهانى است. آلودگى هائى كه منجر به مشكلات تنفسى، روحى، گوارشى و حتى مرگ مى شود. در اين رابطه، آمارها حاكى است حدود ۷ هزار نفر در سال بر اثر آلودگى هوا جان خود را از دست مى دهند. جنگل هاى كشور از ۱۸ ميليون هكتار به ۱۲ ميليون در خلال سه دهه گذشته كاهش يافته است. نسل برخى از جانوران وحشى نيز در معرض انقراض قرار گرفته و ديگر اين كه اكثر رودخانه هاى كشور، آلودگى هاى شديدى را تجربه مى كنند." بازهم به ادعاى روزنامه هاى ايران "سال ١٣٨٩ سیاه ترین سال محیط زیست ایران" بوده است: "سالی که بیش از ۲۰۰ هزار هکتار از محدوده طبیعی دریاچه ارومیه به نمک زار تبدیل شد؛ دریاچه پریشان با عنوان بزرگ ترین دریاچه آب شیرین داخلی کشور، کاملاً خشک شد و بسیاری دیگر از تالاب ها و دریاچه های دیگر کشور هم بدترین وضعیت خود را تجربه کردند که از آن میان باید به تالاب بختگان، انزلی، گاوخونی، میقان، طشک، کم جان، هامون، مهارلو، میانکاله، گندمان، شادگان، هورالهویزه، هورالعظیم و … اشاره کرد".
اين گوشه اى از کارنامه محيط زيستى حکومت اسلامى است که با واقعيات هم بسيار فاصله دارد. اينها از يکطرف جنگلها و فضاى سبز را نابود ميکنند و از طرف ديگر وعده ايجاد فضاى سبز ميدهند. از يکطرف به توليد گازهاى گلخانه اى توسط ديگر کشورها انتقاد ميکنند از طرف ديگر خودشان در اين زمينه کارنامه سياهى دارند. از يکطرف براى مردم در باره محيط زيست و آلودگى و غيره موعظه ميکنند و از طرف ديگر مجوزهاى صنعتى و اجراى طرحهائى را در دستور ميگذارند که تاثيرات مخرب محيط زيستى ايجاد ميکند. اين سرمايه دارى است. اگر چه در کشورهای غربی تلاش مدافعین محیط زیست توانسته است مسئله دفاع و نگهدارى از محیط زيست را به سطح برنامه احزاب و دولتها براند و جريانات مدافع محيط زيست جايگاه بالاترى در قياس با دو سه دهه گذشته پيدا کرده اند٬ و همينطور فرهنگ جامعه مرتبا در اين زمينه ارتقا داده ميشود٬ باز با فجايع محيط زيستى روبرو هستيم. پيامدهاى بلافصل و درازمدت نابودى و تخريب محيط زيست کم نيستند و قربانيان آن مردم بيدفاعى هستند که حقى در تعيين سرنوشت خود و کنترلى بر محيط زيست خود ندارند. بطور واقعى حکومت و نظامى که براى جان انسانهاى کنکرت پشيزى ارزش قائل نيست روشن است براى محيط زيست اين انسانها به طريق اولى ارزشى قائل نيست.
مردم حق دارند نگران محيط زندگى خود و پيامدهاى ناشى از فجايع محيط زيستى باشند. مردم حق دارند عليه اين اوضاع اعتراض کنند و مسببين واقعى اين وضعيت را مورد تهاجم قرار دهند. اما در عين حال سو استفاده هاى سياسى اى نيز در جريان است که از دريچه اين سوال خود را بروز ميدهد. سو استفاده هائى که بيشتر از تخريب محيط زيست خطرناک نباشد کمتر نيست و از جنس همان سياستهاى جمهورى اسلامى اند.
یک دنیای بهتر: رژیم اسلامی این اعتراضات را مانند هر اعتراض دیگری با سرکوب وحشیانه پاسخ داد. موضع حزب اتحاد کمونیسم کارگری در این زمینه و همچنین در زمینه اعتراضات مردم چیست؟ حزب چه تاکیدات و ملاحظاتی در این راستا دارد؟
سیاوش دانشور: حزب تهاجم وحشيانه حکومت به مردم معترض٬ دستگيرى و به قتل رساندن آنها٬ پرونده سازى براى فعالين شريف مدافع محيط زيست را قويا محکوم ميکند. حزب حق مردم ميداند که عليه سياستهاى ضد انسانى و ضد اجتماعى و ضد محيط زيستى حکومت اسلامى و سرمايه داران سودجو اعتراض کنند. حزب مدافع يک محيط زيست ايمن براى کليه شهروندان است. برنامه حزب بر "حق برخوردارى از يک محيط زيست سالم و ايمن٬ آزادى ساکنين کشور و نمايندگان آنها در کنترل و حسابرسى تاثيرات فعاليت هاى دولت و بنگاه هاى مختلف بر محيط زيست" تاکيد دارد.
نکته اى که بايد مورد توجه قرار گيرد و با حساسيت به آن برخورد شود سو استفاده سياسى اى است که عده اى حول فاجعه درياچه اروميه راه انداخته اند. اپوزيسيون بورژوائى ايران طورى در اينمورد حرف ميزند که انگار اين اولين فاجعه محيط زيستى است و با شعار "زنده باد آذربايجان" اهداف سياسى و مشخصى را دنبال ميکند که ربط خاصى به مسئله درياچه اروميه ندارد. مردم تهران هر روز در اثر آلودگى هوا کشته ميدهند. ميزان خسارت جانى و اقتصادى ناشى از اين آلودگى نجومى است. محيط زيست يک سوال واقعى و سراسرى در ايران است. بنا به بسيارى گزارشات محيط زيست ايران در آستانه نابودى است. کسانى که واقعا ارزشى براى محيط زندگى انسانها قائل هستند٬ على القاعده بايد انگشت اتهام را به سمت عامل و بانى تخريب محيط زيست يعنى سرمايه داران و حکومت اسلامى نشانه روند. اما امروز مدافعان درياچه اروميه در اپوزيسيون يادشان رفته يا خود را به بى اطلاعى ميزنند که درياچه اروميه تنها سوال محيط زيستى ايران نيست. تلاش اين جريانات براى بهره بردارى سياسى از اين موضوع و برجسته کردن "هويت ملى" و دميدن در شيپور ناهنجار ناسيوناليسم٬ درست مانند اقدامات سرکوبگرانه جمهورى اسلامى و تلاشهاى نيروهاى قوم پرست براى سو استفاده سياسى٬ هيچکدام پاسخ به محيط زيست عموما و مسئله درياچه اروميه خصوصا نيست. همانطور که تحريکات سياسى حول مسابقات فوتبال "تيم تراکتور" ربط خاصى به فوتبال ندارد. مردم بايد هوشيار باشند و در عين دفاع برحق از يک محيط زيست سالم و ايمن و اعمال فشار به حکومت اسلامى و حمايت از فعالين محيط زيست٬ در عين حال بايد در مقابل سو استفاده سياسى جريانات متفرقه حکومتى و جريانات قومى و مرتجع غير حکومتى بايستند.
یک دنیای بهتر: جریانات قومپرست و ناسیونالیست طوق کوشیدند مثل همیشه بر طبل نفرت و کینه قومی و تخاصم به اصطلاح "ملتهای ترک و فارس" بکوبند. این جریانات چه جایگاهی در این اعتراضات داشتند. چگونه باید با آنها مقابله کرد؟
سیاوش دانشور: خوشبختانه اين جريانات نفوذى جدى در ميان مردم ندارند اما سر و صدايشان زياد است. و عده اى را به اين اشتباه مى اندازند که گويا همه تحرکات در استان آذربايجان زير نگين اينهاست. خير٬ اينطور نيست. اين فرقه هاى سياسى طى اين ماجرا از تريبونهايشان تلاش کردند و به اصطلاح "سنگ تمام" گذاشتند که نفرت قومى را دامن بزنند اما تا کنون از جانب مردم دست رد به سينه شان خورده است. با اينحال نبايد از زهرى که به پيکره جامعه و اعتراض برحق به تخریب محیط زیست، اعتراض به فقر و بیکاری٬ و حق همه شهروندان براى تکلم و آموزش به زبان مادرى تزريق ميکنند غافل شد. سياست مشترک جمهورى اسلامى و بخش عمده اپوزيسيون مرتجع بورژوائى اينست که هر تحرک سياسى در اين منطقه را بلافاصله به مسائل قومى ربط دهد. جريانات قومى نيز آتش بيار معرکه هستند. بايد بين اعتراض واقعى و برحق و آزاديخواهانه مردم با سياستهاى اين مجموعه تفکيک قائل شد. افشاى بيربطى اين جماعات قوم پرست به خواستهاى برحق مردم يک رکن اساسى سياست حزب ماست. گروههاى قوم پرست اگر واقعا ريگى به کفش ندارند و سياست تفرقه قومى و نفرت ملى را نميخواهند دامن زنند٬ ميتوانند مستقيما سراغ سرمايه داران "ترک" و ابواب جمعى جمهورى اسلامى بروند و به اقدامات آنها عليه محيط زيست اعتراض کنند. ميتوانند کمى از هويت کاذب ملى و قومى فاصله بگيرند و سوال محيط زيست را سراسرى ببينند و مسئله درياچه اروميه را در کنار ديگر فجايع محيط زيستى طرح کنند. اما اگر اينطور نيست٬ دقيقا به اين دليل است که معضل آنها نه محيط زيست بلکه سو استفاده سياسى از هر سوالى در اين منطقه است که بزعم آنها ماهيت "ترکى" و "آذرى" دارد! موضع اصولى ما اينست؛ دفاع از محيط زيست آرى٬ سرکوب سياسى حکومتى و دامن زدن به نفرت قومى نه!
یک دنیای بهتر: جریان "مرده" اصلاح طلبان حکومتی٬ جریانات سبز٬ میکوشند خود را در کنار این اعتراضات و "حقوق اقلیت ها" قرار دهند. نقد حزب به این جریانات چیست؟
سیاوش دانشور: اصلاح طلبان حکومتی در پس هر تحرک "زنده شدن جنبش سبز" را جستجو ميکنند. در واقع دارند توهماتشان را بروز ميدهند. نزديکى شان به جريانات قومى و بده بستانهاى سياسى با سران خودگمارده "اقوام و ملتها"٬ عامل سوق دادن اين جريانات به سمت اين موضع سياسى ارتجاعى شده است. تا به معضل محيط زيست در ايران برميگردد٬ اصلاح طلبان حکومتى همراه با ديگر برادران اسلامى شان دستجمعى در خلق فجايع محيط زيستى شريک اند. اينها کارنامه متفاوتى از کل حکومت اسلامى ندارند. اشتباه است که فکر کنيم "تغيير" کرده اند. اگر واقعا اين جناح حکومتى و موئتلفين پان ايرانيست شان از سياستهاى سرکوبگرانه سابق "درس" گرفتند٬ کافى است حقوق برابر شهروندان ايران را مستقل از تعلقات ملى و مذهبى و عقيدتى برسميت بشناسند و جوانب اين موضوع را در برنامه و سياستهايشان بدون تفسير بازتاب دهند. اما عقب نشينى ظاهرى از سياستهاى سابق و عده اى فرقه سياسى را بعنوان "نماينده خودگمارده اقليت ها" برسميت شناختن٬ پشت سکه همان سياست سرکوبگرانه حکومتى است. فرقه هاى متفرقه دست ساز قومى همانقدر "نماينده" مردم منتسب به "کرد" و "ترک" و "بلوچ" و غيره هستند که جمهورى اسلامى "نماينده" مردم منتسب به "فارس"!
حزب و جنبش آزاديخواهانه کمونيستى کارگرى بر هويت جهانشمول انسانى٬ حق برابر شهروندان در مقابل قانون٬ جامعه اى سکولار و غير قومى و غير مذهبى٬ و برابرى اقتصادى و اجتماعى کليه ساکنين ايران تاکيد ميکند. حزب بر الغاى "زبان رسمى"٬ انتخاب يکى از زبانهاى رايج کشور بعنوان زبان ادارى و آموزشى٬ و حق همه شهروندان براى تکلم و آموزش به زبان مادرى دفاع ميکند. پاسخ هر نوع ستم و مشخصا ستم ملى٬ رفع تبعيض و ستم و تضميمن برابرى شهروندان است. امرى که مجموعه جريانات حکومتى تا اپوزيسيون بورژوائى و جريانات قوم پرست با آن بيگانه اند. حزب بر هوشيارى و تقابل مردم در قبال ايجاد کينه و نفرت قومى٬ تقويت حس همبستگى و همسرنوشتى مردم کارگر و زحمتکش در ايران و کشورهاى منطقه تاکيد ميکند. در جائى که در کل منطقه سياست همسرنوشتى و انترناسيوناليسم در تقابل با هويتهاى ملى و مذهبى جارى است٬ سياست جريانات ناسيوناليست و قوم پرست در اين روند بيشتر شبيه پارازيت سياسى است. پارازيتى که بوى خون ميدهد و بايد هوشيارانه و قاطعانه آنرا افشا و منزوى کرد. يک شرط حاشيه اى کردن اين جريانات بميدان آوردن نيروى پيشرو و برابرى طلب و پاسخ دادن اصولى و سياسى به سوالات و معضلات اجتماعى است. اين وظيفه و امر جنبش کمونيستى کارگرى و حزب ماست.
یک دنیای بهتر: چه ارزیابی و نقدی به سیاست جریانات ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی در این راستا دارید؟
سیاوش دانشور: اين راست امروز دچار سرگيجه است. يا بخشا همراه با جنبش موسوم به سبز و اصلاح طلبان حکومتى دنبال بند و بست با جريانات قومى است و يا با هر تحرکى در اين مناطق بوى "تجزيه طلبى" به مشامش ميرسد و پوتين هايشان را بپا ميکنند و تبليغات نژادپرستانه راه مى اندازند. بند و بست امثال رضا پهلوى و جريانات نزديک به او با نيروهاى ناسيوناليست قوم پرست در باره مسئله "دفاع از تماميت ارضى" و فرمول "فدراليسم"٬ روى يک توافق سست بنا شده که هيچ پايه واقعى و اجتماعى ندارد. نزديکى اصلاح طلبان حکومتى به قوم پرستان و غش کردن ناسيوناليستها به طرف موسوى و کروبى نيز مبنائى جز بده بستان سياسى تاکتيکى ندارد.
پاسخ ستم ملى نه ارتجاع فدراليسم است و نه ارتجاع ناسيوناليسم عظمت طلب ايرانى. پاسخ ستم ملى را کارگران و کمونيسم کارگرى ميتواند بدهد. حکومت آينده ايران اگر واقعا حکومتى آزاد و پيشرو باشد٬ بايد از هويتهاى کاذب قومى و ملى و مذهبى تماما گسست کند و انسان و شهروند برابر و متساوى الحقوق را نقطه عزيمت و محور نظام سياسى- ادارى کشور و مناسبات اقتصادى- اجتماعى و قوانين مترتب به آن قرار دهد. اين هدف و امر جنبش کمونيسم کارگرى و حزب اتحاد کمونيسم کارگرى است. فراخوان ما به طبقه کارگر٬ مردم پيشرو و آزادانديش در سراسر ايران اينست که عليه سرکوبگرى جمهورى اسلامى و سياست تفرقه ملى و قومى و مذهبى قاطعانه بايستند و با برافراشتن پرچم آزادى و برابرى و رفاه و بسيج جامعه حول آن٬ نيروهاى ضد جامعه را منزوى و خطر شان را منتفى کنند. *